بوسه بر پیشانیت مینهم
در این واپسین دیدار
بگذار اقرار کنم:
حق با تو بود که پنداشتی
زندگانیم رویایی بیش نیست
با این وجود گر روز یا شبی
چه در خیال ، چه در هیچ
امید رخت بربندد
پنداری که چیز کمی از دست دادهایم؟
گر اینگونه باشد
سراسر زندگانی رویایی بیش نیست.
در میان خروش امواج مشوش ساحل ایستادهام
دانه های زرین شن در دستانم
چه حقیر!
از میان انگشتانم سر میخورند
خدایا ! مرا توان آن نیست که محکمتر در دست گیرمشان
یا تنها یکی از آنها را از چنگال موجی سفاک برهانم؟
آیا سراسر زندگانی
تنها یک رویاست؟
Edgar Allan Poe
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر